چینش ثانیه ها | ||
در خانه مان هست همه چیز، جز پیاز برگی که گریخته ز پاییز، جز پیاز آنطور که همه میوه ها یکی یکی رد می شوند ز دهلیز جز، پیاز دست خیار و گوجه به دست و کنار هم سر می خورند بر سر میز، جز پیاز در دیگ مادرم آن گوشت ها چنان هی می زنند شیرجه و خیز، جز پیاز گه می پرد لپه در آن دیگ و ناگزیر جولان کشید پر گشنیز، جز پیاز گویا غریب مانده و حتی که سیرها سر میدهند بوی دل انگیز، جز پیاز ما مانده ایم چگونه درون سفره ها سیب نحیف شده لبریز، جز پیاز وقتی که شهر خلوت و بعضا تربچه ها گشتند نور چشم و عزیز، جز پیاز وعده داده بود یک کاندیدی از قضا ده تن قطار و ریل نیز، جز پیاز این روزها که تو همسنگ زر شدی صد گونه عکس شده آویز، جز پیاز صد وعده و وعید و هزاران بیا برو نقل محافل است پریز، جز پیاز دیدارمان به قیامت ای طلای گرد وقتی که نیست راه گریز، جز پیاز
[ جمعه 94/12/14 ] [ 10:45 عصر ] [ اکبر احمدی ]
|
||
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |