سفارش تبلیغ
صبا ویژن

چینش ثانیه ها
 

خنده هامان ، بیرنگ

مهربانی ، دلتنگ

آن پر باغ صداقت که نگاهت بوسید

با همان شوق تو را سبز به خاطر دارد

مادر انگار هنوز

با همان شوق دو چشمش به قدمهای بلندت مانده است

"فاطمه" با همه ی غلغله اش

از پدر شکوه ی دیر آمدنت را می گیرد

و نمی دانی که،

بعد تو نام معلم چه غریبانه شکست

وصدای زنگ تفریح ،

تا کجا ؟!

تا به فراسو پیچید...

من صبورم انگار

با همان مشق تحمل که تو یادم دادی

و پر از یاد صمیمانه ی معصوم توام

آنچه در باور نگنجد سخت در جانم نشیند

تقدیم به روح بلند خواهری فداکار معلمی فرهیخته و دلسوز

مرحومه(معصومه احمدی) که زود از میانمان رخت بر بست ، و کاش می دانست که چقدر نبودش برایمان جانفرساست

" معصومه جان یادت خوش "


[ دوشنبه 90/11/24 ] [ 3:5 عصر ] [ اکبر احمدی ]

.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

امکانات وب